موبایلت را زمین بگذار
🔸خلاصه سخنرانی در سالن باغچهبان. اداره کل بهزیستی استان گیلان- دوم خرداد 1396
✅ برخی از محققان معتقدند که با ورود و گسترش شبکههای اجتماعی موبایلی، برخی از رسانههای سنتی یا قدیمی نظیر رادیو، تلویزیون، روزنامه و مجله با چالش بقاء مواجه شدهاند. درواقع پرسش اساسی آن است که تا چند سال آینده؛ برای نمونه رسانهای همچون رادیو وجود خواهد داشت یا باید از لابه لای خاطرات پدر و مادربزرگها درباره آن شنید؟
✅در رسانههای سنتی نظیر رادیو و تلویزیون، تولیدکنندۀ پیام معمولاً سازمانهای رسانهای هستند. درواقع تولیدکننده پیام در این نوع رسانهها کموبیش دورۀ مخصوص کار در رسانه را گذرانده است. او میداند که پیام چیست؟ او کموبیش سواد رسانهای دارد. مسئولیت اجتماعیاش را در مقابل جامعه و مخاطبان میداند. بسیاری از آنها برای آنکه مورد بازخواست مخاطبان و دولتها قرار نگیرند حداقل حقوق ارتباطات را میخواندند. منظورم آن است که اولاً تولیدکننده پیام یک فرد عادی نیست و معمولاً با کار در رسانه آشناست و دوم آنکه تا اندازه ای از اثرگذاری پیامش بر مخاطب آگاهی دارد.
✅ وقتی که شبکههای اجتماعی موبایلی آمدند این شادمانی شکل گرفت که دیگر دوره ارتباط یکطرفه تمام شده است. دیگر یک "عقلِ کل" به نام تلویزیون وجود ندارد که یکطرفه هر آنچه میخواهد را برای ما پخش کند و ما هم یک تماشاگر یا مصرفکنندۀ منفعل باشیم. ما هم میتوانیم پیام تولید کنیم. ما میتوانیم در عرض چند ثانیه هر آنچه دلمان میخواهد را تولید کنیم و از طریق گوشیمان و تنها با فشار دادن دگمۀ سند، به جهان اطرافمان ارسال کنیم. ما می توانیم ایدههایمان را به شکلهای مختلف به اشتراک بگذاریم. این وضع بسیار مطلوب بود. رسانههای سنتی روز به روز عقبنشینی کردند.
✅ در طی این مدت، پدیده « شهروند-خبرنگار» شکل میگیرد. این هم پدیده مبارکی بود. وقایع بلافاصله با گوشیها فیلمبرداری؛ و کمتر از چند ثانیه وارد شبکههای اجتماعی میشدند. قبل از آنکه خبرنگاران رسانههای سنتی به محیط وقوع حوادث برسند شهروند-خبرنگاران خبر را کهنه کرده بودند. این جای خوشحالی داشت.
ولی اجازه بدهید به جنبههای تاریک قصه هم اشاره کنم. اجازه بدهید مثالهایی مطرح کنم تا بگویم که چرا عنوان این سخنرانی را گذاشتم " موبایلت را زمین بگذار". ما هماکنون با چند مشکل اساسی در بحث استفاده از فضای مجازی مواجه هستیم:
✔️نقض حقوق اساسی افراد: چند ماه قبل مهمانِ یک عروسی (به شکل پنهانی یا آشکار) از یک مراسم عروسی فیلم میگیرد که در آن عروس از مسئلهای عصبانی و مضطرب است. در فیلم دیگری در یک عروسی دعوای شدیدی رخ داده است و مهمانان بهسوی یکدیگر صندلی پرتاب میکنند. این فیلمها در شبکههای اجتماعی بازنشر میشود. آیا این دو مراسم، عمومی بودهاند؟ آیا هرکدام از ما اگر در عروسیمان تنشی رخ دهد خوشحال خواهیم شد که تنها چند ساعت پس از مراسم، دوستان تماس بگیرند و از علت حادثه سؤال کنند؟ آیا ما به آبروی آدمها فکر میکنیم؟
✔️تمسخر افراد کمتوان ذهنی و دارای مشکلات روانی: متأسفانه در ماههای اخیر کلیپهایی در حال بازنشر است که در آنها رفتار و حرفهای افراد کمتوان ذهنی یا اوتیسمی برای خنده و تمسخر به تصویر کشیده میشوند یا با تصویر این افراد استیکرهایی حاوی فحش ساخته میشود. در برخی از آنها از یک فرد کمتوان ذهنی که بر رفتار و گفتارش کنترلی ندارد خواسته میشود تا آلت تناسلیاش را به دوربین نشان دهد یا فحش رکیک بدهد!!
✔️نقض حقوق کودکان: متأسفانه در برخی از کلیپها والدین با کودکانشان حرف میکنند تا خوشصحبتی و عاقل بودن آنان را به رخ بکشند. در برخی از آنها از کودکان خواسته میشود جملهای را تکرار کنند چراکه تلفظ برخی کلمات در آن جملهها مانند ادای برخی از فحشهاست! نکته دیگر آنکه برخی از والدین تلاش دارند تا از کودکانشان سلبریتی/ستاره بسازند. روزی دویست عکس در حالتهای مختلف از کودکشان در اینستاگرام پست میکنند تا از طریق کودکان، منزلت اجتماعی خودشان را ارتقاء دهند. مسئله آن است که کودکان هنوز نمیتوانند برای زندگیشان تصمیم بگیرند. آیا وقتی آنها بزرگ شدند و برای مثال وارد دبیرستان یا دانشگاه شدند از اینکه تمام همکلاسیهایشان عکس دوره کودکی آنها با پوشک را دیدهاند خوشحال خواهند بود؟
✔️انعکاس اخبار حوادث: کلیپهای مختلفی درباره خودکشی، چاقوکشی، حیوان کشی منتشر میشود. بهراستی قبل از ارسال این کلیپها بهتر نیست از خودمان بپرسیم که هدفمان چیست و میخواهیم چه کمکی به جامعه داشته باشیم؟ آیا به دنبال خبررسانی هستیم یا افزایش فالوئر و لایک؟ آیا مجاز هستیم صحنههای فجیع قتل یا خودکشی را برای دیگران ارسال کنیم؟