تجربه بی مکانی و بی زمانی با شبکه های اجتماعی موبایلی: مرز خانه ی من کجاست؟
روزنامه ایران این مطلب را در 11 مرداد 1394 منتشر کرده است.
وقتی تاریخ اجتماعی هر یک از وسایل ارتباط جمعی نظیر رادیو، تلویزیون و رایانه را بررسی می کنیم می بینیم که هر کدام از آنها در ارتباط با تقویت تعلق اجتماعی و تقویت روابط اجتماعی، قصه خاص خودشان را داشته اند. مثلاً با محور قرار دادن کانون خانواده، وقتی رادیو آمد خانواده ها ابتدا دور هم جمع شدند تا « با هم» به صدایی که از آن بیرون می آمد گوش کنند. وقتی تلویزیون آمد آن جمع قبلی این بار دور « جعبه جادو» جمع شد تا « با هم » تصویر و صدایی را که از آن بیرون می آمد ببینند و بشنوند.
برخلاف دو رسانه قبلی، وقتی رایانه آمد خانواده ها دور هم جمع نشدند. سازنده رایانه از ابتدا هم اصطلاح رایانه شخصی
(Personal Computer) را بر آن نهاد. ولی بتدریج مردم دور هم جمع شدند. یعنی امکانی به نام اینترنت و بعدها شبکه های اجتماعی مجازی فراهم شد که مردم را دور هم جمع می کرد. ولی این دور هم بودن با آن دور هم بودن تفاوت داشت. بر خلاف قبلی ها، اینجا ارتباط فاقد مجاورت فیزیکی بود. فرد با اعضای خانواده اش مجاورت فیزیکی دارد، در کنار آنهاست ولی با فرد دیگری در ارتباط و تعامل است؛ با فردی که از نظر جغرافیایی از او فاصله دارد. ساده تر بگویم. از کسانی که با آنها مجاورت فیزیکی دارد «دور است» و به کسانی که از نظر جغرافیایی از آنها دور است « نزدیک است»!
حدود 20 سال پیش در پژوهشی در یکی از کشورهای اروپایی، از پاسخ دهندگان سوال شد که با آمدن تکنولوژی های ارتباطی جدید همچون رایانه و اینترنت(در آن زمان که هنوز تا به این حد گسترش نیافته بود) فکر می کنید در آینده خانه چگونه جایی خواهد بود؟ همه پاسخگویان این تحقیق معتقد بودند که خانه دامنه وسیعی از عملکردها را خواهد داشت ولی دو عملکرد برجسته خواهد بود: خانه به عنوان فروشگاهی مجازی و مرکز اجتماع مجازی.
عملکرد نخست به خرید از خانه از طریق اینترنت اشاره دارد. ولی به نظر می رسد پیش بینی عملکرد دوم یعنی «دورهم نشینی مجازی» در کشور ما بخوبی در حال تحقق است. معمولاً در آسیب شناسی اجتماعی گفته می شود که فرد معتاد تا پنج سال نخست مصرف مواد، به هیچ وجه خود را معتاد قلمداد نمی کند. او دچار اعتیاد است ولی نمی خواهد چنین واقعیتی را بپذیرد، ولی وقتی بتدریج آثار اعتیاد در زندگی روزمره او اختلال ایجاد کرد خود را معتاد می داند. هر کدام از ما با نگاه مختصری به اطرافمان، افرادی را می بینیم که دچار اعتیاد حاد به شبکه های اجتماعی موبایلی شده اند ولی نمی پذیرند! براستی چه تعداد از ما با نظاره صفحه گوشی تلفن همراه مان سر بر بالش می گذاریم و اولین چیزی که بعد از بیدار شدن می بینیم همان صفحه است؟
پیش از این زمانی که گوشی تلفن ثابت خانه، بدون وقفه زنگ می زد معمولاً اعضای خانواده دچار سردرد شده و در مواردی سیم تلفن را از پریز می کشیدند. در خانه های امروزی ما، هر چند ثانیه صدای دریافت پیام های مختلف شنیده می شود؟ حتی بسیاری از کاربران خود را در موقعیت چند وظیفه ای (multitasking) قرار می دهند. یعنی کار با چند رسانه به طور همزمان(تلویزیون روشن، گوشی موبایل در دست، لپ تاپ روی میز ناهار خوری!) و تعامل در چند شبکه اجتماعی به طور همزمان(گفت و گوی همزمان با افراد مختلف در وایبر و تلگرام)!
زیگموند باومن نظریه پرداز اجتماعی معاصر با تامل درباره چنین وضعیتی، سوال می کند «مرز خانه من کجاست؟» ما همچون کوه یخ سیاری هستیم که برایمان فرقی نمی کند کجا باشیم. خانه، پارک، محل کار یا خیابان؟ فقط گوشی مان را می خواهیم. کاملاً بی زمان و بی مکان شده ایم. بجز آدم هایی که در گوشی مان هستند هیچ کس دیگری را نمی بینیم. اساساً واقعیت از طریق گوشی به چشمان مان تابیده می شود! خانه مجازی بسیاری از ما در داخل گوشی های مان است. ما مالِ گوشی مان شده ایم و نه گوشی مالِ ما!
از خواب که بیدار می شویم فراموش می کنیم به اعضای خانواده مان سلام کنیم ولی در همان رختخواب جمله «صبح همه عزیزانم بخیر» را با تصویر دسته گل زیبایی برای اعضای گروه مجازی مان ارسال می کنیم. با اعضای خانواده واقعی مان جز از گرمی هوا نمی گوییم ولی با اعضای گروه مجازی مان از جمله های حکیمانه گاندی تا تنهایی انسان معاصر، بیست راه رسیدن به آرامش تا تفاوت ژانرهای مختلف هنری و ریشه ضرب المثل های فارسی می گوییم.
براستی مرز خانه ما کجاست؟ از کجا به بعد احساس می کنیم که وارد خانه مان شده ایم؟ آیا دیگر اساساً خانه برایمان معنی دارد؟ ما که چیزی بجز گوشی موبایل مان را نمی بینیم و نمی خواهیم. ما که بی مکان شده ایم. با این روند، اگر امروز آن تحقیق 20 سال پیش دوباره انجام شود ما در پاسخ به سوال «در آینده خانه چگونه جایی خواهد بود» چه خواهیم گفت؟
* جامعه شناس و عضو هیات علمی دانشگاه