شبکه های اجتماعی و جامعه پذیری سیاسی
این نوشته ام امروز در روزنامه شرق منتشر شده است:
«جامعه پذیری» فرایندی است که طی آن افراد مهارت های زندگی در جامعۀ خود را کسب می کنند. به بیانی دیگر، در این فرایند نهادهای مختلف اجتماعی تلاش می کنند تا هنجارها و ارزش های حاکم بر جامعه را به فرد منتقل کنند تا بدین طریق او بتواند شیوه زندگی در جامعه را فراگیرد. « جامعه پذیری سیاسی» به فراگیری ارزش ها و هنجارهای سیاسی اشاره دارد. آموزش « فرهنگ سیاسی » هر جامعه شامل نگرش ها و رفتارهای سیاسی؛ هدف اصلی جامعه پذیری سیاسی قلمداد می شود. به این دلیل از جامعه پذیری سیاسی به عنوان « فرایند» یاد می شود که نقطه پایانی بر آن متصور نیست و می تواند از کودکی تا سالمندی را دربرگیرد. این بدان معنی است که فرد از زمانی که دورۀ کودکی خود را در خانواده می گذارند در معرض آموزش های مستقیم و غیرمستقیم والدین خود در زمینۀ ارزش های سیاسی قرار دارد. این فرایند با ورود به نهادهای آموزشی شکل جدیتری به خود می گیرد چرا که در این مرحله آموزش رسمی و مستقیم ارزش های سیاسی توسط نهادهای رسمی آغاز می گردد. در مجموع، افراد بر حسب دوره های مختلف سنی نظیر کودکی، نوجوانی، جوانی، میانسالی و سالمندی در معرض آموزش های مستقیم و غیر مستقیم نهادها و عوامل مختلف جامعهپذیری قرار می گیرند.
معمولا در دیدگاههای اندشمندان قرن بیستم، رسانه های جمعی به عنوان یکی از ابزارهای اصلی جامعهپذیری سیاسی محسوب می شدند. اهمیت رسانه های جمعی از آن جهت بوده است که برای مثال در قرن اخیر رسانه هایی نظیر رادیو و تلویزیون بخش قابل توجهی از اوقات افراد را به خود اختصاص می دادند و مهمترین منبع آنان برای اطلاع از تحولات دنیای اطراف شان به شمار می رفتند. با ورود به قرن بیست و یکم و با اهمیت یافتن رسانه های جدید در زندگی شهروندان؛ نظر محققان به نقش این رسانه ها در جامعهپذیری سیاسی جلب شد. در واقع استدلال بر آن بود که گویی دورۀ ارتباط یکطرفه رسانه های جمعی با تودۀ (Mass) مردم به سر آمده و منبعد رسانۀ من(My Media) جای رسانه جمعی (Mass Media) را خواهد گرفت. منظور از « رسانۀ من »، به قابلیت جدیدی اشاره دارد که توسط رسانه های جدید عرضه شده است و آن تولید محتوا توسط کاربران این رسانه هاست. بر خلاف رسانه های جمعی که عمدتا در اختیار دولت ها و نهادهای رسمی بود، در وضعیت جدید، افراد می توانند محتوای مورد نظر خود را با سهولت تولید کرده و به دیگران ارسال کنند. نمونه بارز چنین عملی را امروزه در شبکه های اجتماعی شاهد هستیم. به طور خلاصه در قرن بیست و یکم شاهد پلورالیسم یا کثرت گرائی رسانه ای هستیم. به تعبیر ساده تری، همه می توانند برای همه(all for all) محتوا تولید کنند؛ بر خلاف دوره های پیشین که تولید محتوا به شکل « یکی برای همه» (one for all) بود.
شاید در نگاهی گذرا به این وضعیت، نوعی آشفتگی در تولید پیام دیده شود. هر فرد در شبکه های اجتماعی این امکان را دارد که نظر و نگرش خود را درباره تغییرات و تحولات جهان اطرافش به رشتۀ تحریر درآورده و از طریق شبکه های اجتماعی در معرض چشمان دیگران قرار دهد. به همین طریق، هر روزه دهها و شاید هزاران پیام یا محتوای تولید شدۀ دیگران نیز در معرض چشمان او قرار گیرد. ولی آنچه که اهمیت دارد تنوع و گوناگونی پیام ها در زمینه مسائل اجتماعی، سیاسی و فرهنگی است که هر روز در شبکه های اجتماعی جریان دارد. فضایی که برخی از اندیشمندان علوم سیاسی از آن به عنوان « حوزه عمومی جدیدی» یاد می کنند که می تواند تحولات مختلفی در پی داشته باشد.
نگارنده این سطور نگاهی جبر گرایانه به اثر رسانه های جدید ندارد. ولی معقتد است که این روزها رسانه های جدید تأثیرات قابل توجهی بر جامعهپذیری سیاسی افراد جامعه دارند. این روزها هر فرد صاحب یک تلفن همراه و متصل به اینترنت و عضو شبکه های اجتماعی به راحتی می تواند با هر نظام فکری و عقیدتی که در نهادهای رسمی قابل دسترس نیست آشنا شود. به راحتی می تواند نقدهای مربوط به هر سیاست یا تصمیم خرد و کلان را در شبکه های اجتماعی مطالعه کند و نظر خود را در خصوص آن نقدها منتشر نماید. این روزها بازار بده- بستان فکری و نظری در عرصه شبکه های اجتماعی پررونق است. روشن است که پیامدهای این سبک از جامعهپذیری سیاسی با شیوه ای که در آن تنها دولت ها برنامه ریز فرایند جامعهپذیری هستند متفاوت خواهد بود. در وضعیت جدید، نقش رسانه های جدیدی که خارج از کنترل دولت ها هستند در جامعهپذیری سیاسی افزایش یافته است. محصول نهایی این شکل از فرایند جامعهپذیری لزوما همان نیست که مورد انتظار دولت هاست. چرا که بازیگران دیگری وارد این فرایند شده اند. فضای شبکه های اجتماعی فضایی مملو از نقد و کثرت گرائی در اندیشه هاست. این وضعیت با گسترش فن آوری در آینده تشدید خواهد شد. واقعیت غیر قابل اجتناب آن است که با ورود رسانه های جدید، کنترل نهادهای رسمی جامعهپذیری بر فرایند جامعهپذیری سیاسی کاهش یافته است. عرصه سیاست نمی تواند نسبت به وجود چنین تغییر و تحوّلی در عرصه جامعه بی توجه باشد. انتظار می رود که دولت یا دولت ها از منظر آینده شناسی، استراتژی و خط مشی های مشخصی در خصوص نحوه مواجهه با جامعه ای که متکثر است و خواهد بود داشته باشند.