مقایسه؛ دزد شادی است
این مطلب دیروز از طریق کانال تلگرامم منتشر شد:
نوشته: آلیس جی. والتون
ترجمه : فردین علیخواه
طنزگونه بودن فیسبوک هم اکنون برای بسیاری آشکار شده است. شبکه ای " اجتماعی" که با تعداد خیره کننده¬ای از پیامدهای روانی ناخوشایند نظیر افسردگی، اعتماد بنفس پایین و در بین آنها وجود حسادتی تلخ ارتباط دارد. اکنون مطالعۀ جدیدی در مجلۀ روان شناسی اجتماعی و بالینی نشان می دهد که فیسبوک و علائم افسردگی نه تنها با هم ارتباط دارند بلکه در بین آنها یک عامل واسط؛ این پدیدۀ روان شناختی را توضیح می دهد و آن " مقایسۀ اجتماعی" است؛ یعنی بیشتر اوقات، ما لحظه های ملال آور خودمان را با بهترین لحظه های دوستانمان( همان عکس های مونتاژ شده از تعطیلات و کودک نازمان) مقایسه می کنیم.
بنابراین آیا زمان آن رسیده است که از فیسبوک دست بکشیم؟ ممکن است. و یا شاید هم باید نگاهمان را به آن عوض کنیم. در مطالعه جدیدی در دانشگاه هوستون، پژوهشگران از مردم درباره استفاده شان از فیسبوک پرسیدند، اینکه آیا پیش آمده است که آنها خودشان را با دیگران مقایسه کنند و اینکه تاکنون چقدر علائم افسردگی را در خودشان دیده اند. این مطالعه نشان داد کسانی که بیشتر از فیسبوک استفاده می کردند بیشتر هم نشانه های افسردگی را داشتند. محقّق این تحقیق به نام استیرس بیان داشت که این یافته علمی به این معنا نیست که فیسبوک عامل(مستقیم) افسردگی است بلکه به این معناست که احساس افسردگی و گذراندن وقت در فیسبوک و مقایسۀ خود با دیگری؛ با هم پیوند دارند.
بخش دوم همین مطالعه کمی عمیق تر به موضوع می پردازد. تحقیقات چهره به چهره قبلی در خصوص مقایسه اجتماعی نشان می داد که مقایسه اجتماعی رو به بالا (یعنی توجه به فردی که در مقایسه با خودمان جذاب تر و محبوب تر است) در افراد احساس بدی ایجاد می کند در حالی که مقایسه رو به پایین( مقایسه خودمان با کسی که در مراتب پایین تری قرار دارد) باعث می شود افراد احساس بهتری داشته باشند. بخش دوم مطالعۀ جدید تلاش می کند این تفاوت را آشکار سازد با این سوال از مردم که "دقیقا وقتی که در فیسبوک به پست های دیگران نگاه می کنند چه احساسی دارند (مثلا این سوال: امروز وقتی که در فیسبوک بودم در مقایسه با دیگران در خصوص موفقیت های خودم اعتماد بنفس کمتری دیدم). این مطالعه نشان داد افرادی که بیشتر در فیسبوک وقت می گذرانند نه تنها بیشتر هم علائم افسردگی را داشتند بلکه مقایسه اجتماعی(در هر جهتی که بوده باشد) هم برای زنان و هم مردان به عنوان یک واسط نقش داشته است. نتیجه نشان می داد که هر نوع مقایسه ای به احتمال قوی به نشانه های افسردگی منجر می شد.
بنابراین نتایج این مطالعه زیاد هم نباید تعجب برانگیز باشد ولی باعث می شود به شکل جدیدی به نقش عامل واسط یعنی "مقایسه کردن خودمان با دوستانمان" توجه کنیم. هر چند سایر مطالعات روابطی بین نشانه های افسردگی و فیسبوک را نشان دادند استیرس می گوید: مطالعۀ ما آشکار می سازد که سازوکار پنهان در پیوند بین فیسبوک و افسردگی، « مقایسۀ اجتماعی » است. به عبارت دیگر کاربرانی که بیشتر در فیسبوک هستند و بیشتر خودشان را با دوستانشان مقایسه کنند در واقع بیشتر هم ممکن است احساس افسردگی کنند. استیرس می گوید شما باید بعد از استفاده از فیسبوک احساس خوبی داشته باشید. ولی پیامد ناخواسته آن است که شما خودتان را با لحظه های درخشان دوستانتان مقایسه می کنید. شما ممکن است که در ارتباط با زندگی دوستانتان یک نگاه غیرواقعی و تحریف شده داشته باشید و احساس کنید که با آنها برابر نیستید و نتیجه این مقایسه می تواند ظهور نشانه های افسردگی باشد. اگر شما پس از استفاده از فیسبوک به جای احساس خوب، احساس بدی دارید می تواند زمان آن رسیده باشد که به ارزیابی مجدد کیبورد(کامپیوتر) پرداخته و یا از آن دور شوید!
استیرس همچنین ما را به یادآوری جمله "تئودور روزولت" فرامی خواند که گفته بود "مقایسه، دزد شادی است." اگر این جمله درست باشد(و به نظر می رسد که علم این را تأیید می کند) این بر عهده ماست که تلاش کنیم مقایسه بین لحظه های ملال آور خودمان را با لحظه های درخشان دوستانمان کنار بگذاریم. و دوستانمان هم لازم است به خاطر بسپارند که همه زندگی(آنان) فقط لحظه های عطف و درخشان شان نیست، -و ضرری هم ندارد که لحظه های راکد و کمتر درخشان شان را هم در فیسبوک به اشتراک بگذارند. این کار ممکن است احساس بیشتری از دلبستگی به افراد بدهد تا اینکه خلاف آن(احساس دوری) اتفاق بیفند.